-
به یادش...
سهشنبه 2 آبان 1396 16:44
نه دل دارم نه با دل کار دارم که در دل غصه ی دلدار دارم به لبهایم هزاران بار آه و به چشمم حسرت دیدار دارم نه ماهی دارم و نه آفتابی همیشه آسمانی تار دارم میاید می رود هر روز بی او دل خونی از این تکرار دارم کلافی از نداری ها به دستم عزیزی را سر بازار دارم هرآنکس که نمی داند بداند که هستم را ز دست یار دارم شب جمعه ست و...
-
آغاز محرم بی تو
پنجشنبه 16 شهریور 1396 21:24
کبوترم که زدم بال در هوایِ محرم به گوش میرسد از کوچه ها صدایِ محرم ببین که ماهِ عزا باز بی تو میشود آغاز چرا نمیرسی،ای صاحبِ عزایِ محرم؟ ... قسم دهیم خدا را به حق عمۀ سادات که در فرج به اجابت رسد دعایِ محرم برای آن که فقط اندکی شبیهِ تو باشم سیاه پوش شدم مثلِ تو برایِ محرم فقط نه ماه،که تمامیِ سال در غمِ جدت سیاه کرده...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 شهریور 1396 13:00
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد شاید این باغچه ده قرن به استقبالت فرش گسترده و در دست گلایل دارد تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز می خرم از پسرک هر چه...
-
تو در کجای زمینی؟
سهشنبه 7 شهریور 1396 12:07
دلم برای تو تنگ است ای سرا پاخوب دلم برای تو تنگ است مثل تنگ غروب چه لحظه های غریبی که بی تو میگذرند چه روزگارعجیبی است بی تو ای محبوب چقدربی تو به غربت شکست خاطرخاک نیامدی وعطش درعطش زبانه کشید نیامدی وزمین شعله شعله درتب شد نشست خاطرآیینه هابه آه ملال شکست خلوت آدینه ها به زمزم اشک چقدر بی تو به حسرت دلم لبالب شد...
-
خواهی بخوان تو نامه من یا که پاره کن
دوشنبه 6 شهریور 1396 19:45
ای چاره ساز،مشکل ما را تو چاره کن برحال عاشقان خرابت نظاره کن پرده ز رخ نمی کشی ای ماه دل، مکش حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن خورشید آسمان علی، ماه فاطمه شام سیاهِ بخت مرا پر ستاره کن بنگر چه آمده به سرم از فراق تو زخم دل شکستۀ ما را شماره کن ما از نفس فتاده و در راه مانده ایم ما را به روی مرکب لطفت سواره کن ای سایۀ...
-
روز وصل
دوشنبه 6 شهریور 1396 19:35
غم مخور، ایام هجران رو به پایان مى رود این خمارى از سر ما مى گساران مى رود پرده را از روى ماه خویش بالا مى زند غمزه را سر مى دهد، غم از دل و جان مى رود بلبل اندر شاخسار گل هویدا مى شود زاغ با صد شرمسارى از گلستان مى رود محفل از نور رخ او، نورافشان مى شود هرچه غیر از ذکر یار، از یاد رندان مى رود ابرها، از نور خورشید...
-
مگر این چند روز دریابیم
دوشنبه 6 شهریور 1396 19:16
دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم «و من الماء کل شئ حی» همه مدیون حضرت آبیم از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که میزنیم ای آب موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بیتابیم دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصههای سردابیم بی تو یک روزِ خوش نبود و نرفت...